پوستر زیبا از شهید جبرائیلی /قطره اشک از گوشه چشم جواد بیرون آمد و بر صورتش مطهرش غلطید / سرو21
الســـــلام علیــــــکم یا انــــــصار دیــــن الله
این پوستر تقدیم به روح ملکوتی بسیجی مخلص،شهید محمد جواد جبرائیلی و تمام بسیجیانی که رفتند تا با عزت بمانیم... برای فرج دعا کنیم ..
به سپاه که رسیدیم گریه کنان به طرف تابوت جواد رفتیم بقیه شهیدان را روستا برده بودند.وتابوت جواد را هم کنار جدولهای سیمانی در سایه ی درختی قرار داده بودند.هیچ کس آنجا نبود در تابوت باز بود و پارچه ی روی بدن شهید را هم، تا روی شانه هایش کنار زده بودند،زنان اقوام می آمدند و یکی یکی او را می بوسیدند و می گریستند .
وضع عجیبی بود ،همگان گریه می کردندو مادر شهید می توانست خود را نگه دارد وچه صبری داشت مادر شهید جبرائیلی .ناگهان مهدی جبرائیلی برادر جواد که شهید شده بود وارد شد در این هنگام مادر جواد صدا زد جواد بلند شو و ببین که داداشت آمده .پاشو .در این لحظه قطره اشک از گوشه چشم جواد بیرون آمد و بر صورتش غلطید و تا روبروی گوشش آمد.دیگر مادر جواد طاقت نداشت و صدا زد که : جواد پاشو پسرم بنشین ، داداشت آمده دیگر چرا گریه می کنی و در حال گریه چندین بار این حرف را تکرار کرد ...صدای همه بلند شده بود و گریه می کردند ....
راوی : مادر مهدی و مجتبی لطفی از همسایه های شهید