مختصری از زندگی نامه شهید رضایی شهید مدافع حرم
شهید احمد رضایی، از دیگر میدانداران آزادی نبل و الزهرا بود که چند سالی از اعتبار سبزجامگیاش نمیگذشت؛ در ادامه این گزارش میخواهیم از زندگی مدافع حرم، احمد رضایی اوندری و ویژگیها و شاخصههای او بگوییم تا جوانان بدانند که چه بزرگمردانی از جنس این جوان کاشمری با جنایتهای داعش مقابله میکنند.
او در بهار 65 در روستای شهیدپرور اوندر از توابع شهرستان کاشمر در خانوادهای مذهبی، کشاورز و متوسط جامعه دیده به جهان گشود. در شرایطی که خانواده وی هنوز، پس از گذشت یکسال از شهادت برادرشان شهید یحیی رضایی اوندری(عموی شهید) و پسر عمویشان شهید شعبان رضایی اوندری، در سوگ نشسته بودند و تولد احمد روح تازهای در کالبد خانه دمید. وی دوران کودکی و تحصیل خود را تا مقطع دیپلم در همان روستا ادامه داد و مدرک دیپلم را با معدل 50/17 در رشته علوم تجربی اخذ کرد. سپس جهت ادامه تحصیل در رشته مدیریت رهسپار قاین شد و مدرک کارشناسی خود را پس از سه سال و نیم با معدل 78/17 به پایان رسانید. بعد از پایان تحصیلات از معافیت سه برادری نظام وظیفه استفاده کرد و از خدمت سربازی معاف شد. بعد از آن در مخابرات مشغول به کار شد؛ اما این کار هم روحیه ایثار و شهادتطلبی احمد را پاسخگو نبود. به همین خاطر در سال 91 به استخدام سپاه پاسداران درآمد. پس از گذراندن آموزشهای لازم در پادگان آموزشی شهید هاشمینژاد به عنوان فرمانده گروهان آموزشی مشغول به خدمت شد. سپس در خردادماه سال 1394 جهت ادامه خدمت به تیپ زرهی 21 امام رضا(ع) نیشابور پیوست و در گردان زرهی مشغول به خدمت شد. در حالی که هنوز چند ماهی از شروع زندگی مشترکش نمیگذشت با کسب رضایت از پدر و مادر و همسر و خانواده به صورت داوطلبانه به ندای رهبرش لبیک گفت و جهت دفاع از حریم اهلبیت و مردم بیدفاع سوریه در چهاردهم دیماه 94 اعزام و پس از گذشت یکماه یعنی چهاردهم بهمنماه بود که خبر شهادت او را آوردند. به گفته همرزمان شهید، وی دارای روحیه جهادی و ایثار و پشتکار و از خودگذشتگی فراوان بود که مصداق این خصوصیات از کودکی و در تمام مراحل زندگی ایشان به وفور مشهود بود.
وصیتنامه شهید احمد رضایی آیینه تمام نمایی از درس عاشورایی است که او به خوبی در مکتب اهلبیت آن را آموخت.چرا که در قسمتی از وصیتنامهاش خواندم: مادرم! در وقت نگرانی و ناراحتی، حضرت زینب(س) را یاد کن. میدانی که حضرت عباس(ع) برای چه لب فرات آب نخورد؟ چون امامشان تشنه بود. مادر میدانی حضرت قاسم با اجازه چه کسی وارد میدان شد؟ با اجازه مادرش؛ مادرم اگر در قیامت بپرسند که جهاد در سوریه برای فرزندان شما مهیّا بود برای چه نفرستادید؛ چه جوابی دارید بدهید؟ آیا میخواهی بگویی که در دفاع مقدس ما وظیفه خودمان را انجام دادهایم. نه، مادرجان. پس حضرت امالبنین هم میبایست یکی از فرزندانش در کربلا شهید میشدند. مادرم و پدرم حالا میتوانید سرتان را بالا بگیرید و بگویید خدایا این امانت را از ما بپذیر. مادرم داستان مادر وهب یادت بیاید.
همچنین در بخش دیگری آمده است: امروز روز آزمایش الهی است؛ روزی که گروهی اندک به ندای مولایشان لبیک میگویند و گروهی کثیر هم موضعگیری میکنند. من زمانی که امامم فرمودند: سوریه باید حفظ شود وظیفه خود دانستم به عنوان سربازی کوچک در این جهاد شرکت کرده و حرف امامم را زمین نگذارم. توصیه میکنم به افرادی که دستی در بیتالمال دارند و خودشان را داعیه خدمت به اسلام میدانند، بدانند که فقط و فقط باید از امامشان سیدعلی پیروی کنند. خدایا به حق محمد و آل محمد برکت و نعمت ولایت را از این کشور مگیر.