سلام ودرود بر قلب تپنده مستضعفان جهان امام خمینی/4 برگ وصیت نامه دستنویس شهید حسین رحمانیان :: سروها، ......... ایستاده می مانند

سروها، ......... ایستاده می مانند

امام خمینی (ره) :قــد دلجـویت انـدر گلشـن حسـن *** یکی سروی است کاندر کاشمر نیست

سروها، ......... ایستاده می مانند

امام خمینی (ره) :قــد دلجـویت انـدر گلشـن حسـن *** یکی سروی است کاندر کاشمر نیست

سروها، ......... ایستاده می مانند

رهبر انقلاب: این را یکی از فوریّتها و اولویّتها بدانید و در درجه‌ی اوّل بروید سراغ پدر و مادرهایی که هستند و همسران شهدا - آن کسانی که همسر داشتند - یا برادران و خواهران؛ آنهایی که برادر و خواهر دارند. از آنها راجع به شهید، راجع به خُلقیّات شهید، راجع به روحیّات شهید بپرسید و اینها را در اختیار نسل جوان بگذارید. 95/7/25

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان
آخرین نظرات

سروها ایستاده می میرندقسمتی وصیت نامه  پاسدار رشید اسلام

نکته بسیار زیبا نام بردن از امام خمینی قدس اله نفس الزکیه به عنوان قلب تپنده  مستضعفان جهان است. حتما بخوانید .

بسم الله الرحمن الرحیم

 با سلام و درود بر قلب تپنده  مستضعفان جهان امام خمینی و با سلام و درود فراوان بر شهیدان گلگون کفن کربلای ایران

 حضور محترم پدر و مادر عزیز و مهربانم سلام عرض می کنم

پس از عرض سلام سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواستارم و امیدوارم که  هیچگونه کسالتی نداشته باشید .اگر جویای احوالات اینجانب  حسین رحمانیان پسر خود را خواسته باشید بحمد اله در سلامتی برقرار است وبه دعاگویی وجود شریف شما مشغول می باشم .مادرم آخرین نامه  هایی است که برای شما  می نویسم.اگر ازین حمله زنده و با پیروزی بیرون بیایم  که حدود 20 الی    روز دیگر می آیم به خانه و اگر شهادت  نصیب من شود و من لیاقت آن را  داشته باشم  که شهید شوم افتخارش برای شماست واگر زنده و با پیروزی هم برگردم باز هم  افتخارش برای شماست ولی پدرو مادر و دیگر بچه ها انتظار آمدن مرا به خانه نداشته باشید که اگراین جنگ سالها طول بکشد و من قطره های خون در رگ بدنم وجود داشته باشد بخاطر رضای خدا  ودین خدا و اسلام و پیروان دین خداخواهم جنگید ومبارزه خواهم کرد و شما هم هیچگاه برای من ناراحت نباشید که نیستید .زیرا اگر ناراحت باشید ضد انقلاب و منافقین را شاد کردید.

مادر و پدر و دیگر هموطنانم اگر این جنگ سالها طول بکشد ، ما در جبهه شکست نمی خوریم زیرا خدا با ما ست و فرمانده ما امام زمان است فرمانده ما مهدی است . ان شالله با این حمله وارد خاک عراق می شویم و بصره را آزاد می کنیم و در مرحله دیگر کربلا و بعد از آن که عراق را آزاد ساختیم از آنجا می شود از راه زمینی وارد لبنان شویم و بیت المقدس را آزاد سازیم و قبله اول مسلمین را با دیده دل بنگریم .انشالله

پدر ومادر یکدفعه دیگر بشما توصیه میکنم که مرا در خانه فراموش کنید  من امانتی در دست شما بودم و شما 15 سال از من نگهداری کردید و حال هم در راه خدا دادید  و پس نخواهید گرفت و فقط فقط شما ظهور امام زمان را از خدا بخواهید و طول عمر رهبر انقلاب این خمینی بزرگ این کسی که  به اسلام جان تازه ای داد .و پیروزی رزمندگان اسلام در جبهه  های حق علیه باطل از خدا بخواهید .این صدام که کارش تمام ولی  کم کم نوبت اسرائیل و آمریکا می شود به امید خدا که همه این جهانخواران و غاصبان نابود خواهند شد ولی فقط باید بکوشیم و مبارزه کنیم و خدا در قرآن وعده پیروزی به ما داده است .

خدمت برادرم حسن با خانواده سلام زیادمی رسانم  واز ایشان معذرت می خواهم که نمی توانم برای آنها نامه بنویسم یعنی هم وقت کم است و هم ما روزها و شبها برای حملعه آموزش می بینیم و خسته و کوفته حال نامه نوشتن را ندارم .

خدمت برادرم محمد سلام زیاد می رسانم

 خدمت برادرم عباس سلام فراوان می رسنم .حتما که قالی را انداخته و قالی دیگری سر کار کرده و کار می کند و پدر ومادر از او راضی هستند .

خدمت خواهرانم زهرا و نرگس سلام  زیاد می رسانم و از آنها خواهش میکنم که در خانه دختران نمونه و کارهای خوب بکنند کتابها و داستانهای اسلامی بخوانند حتما که روزه می گیرند

خدمت احمد وجواد سلام زیاد می رسانم و از دور از قول من او را دیده بوسی نمایید

خدمت تمام قوم و خویشان سلام زیاد می رسانم .خدمت تمام همسایگان سلام می رسانم خدمت تمام دوستانم سلام می رسانم .

پدر ومادرم کم کم سخنانم را به پایان می رسانم .امیدوارم این نامه را از من قبول نمایید.ببخشید که در این ماه مبارک رمضان وقت شما را گرفتم. وشما را  کمی ناراحت کردم .نامه های به شما نوشتم که به محمود رشید و ابوالفضل توکلی به من رسید و من خیلی خوشحال شدم .من محمود رشیدی  و ابوالفضل توکلی را هم در اهواز در همین جا که الان هستم دیدم و چهار پنج روز با هم  بودیم .آنان در گروهان بیسیمچی بودند و اکنون به قررگاه نزدیکی خرمشهر رفتند .اصغر راستگو هم با من است و خدمت شما و دیگر بچه  ها سلام می رساند.حال او خوب است .از پدرم زیاد تشکر میکنم و اگر گاه گاهی در خانه ناراحتی بوجود آوردم امیوارم که به بزرگی خودشان مرا ببخشند .عباس و زهرا و نرگس و دیگر بچه ها ، قدر این پدر را بدانید که از بهترین پدران ومادران بودند.دیگر عرضی ندارم بجز سلامتی شما.خداحافظ و نگهدار شما باشد .

به امید پیروزی تمامی لشکریان اسلام بر کفر حسین رحمانیان

 والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته   آدرس من : اهواز لشکر 92 زرهی تیپ 18 جواد الائمه گردان جند الله  گروهان 1

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی